سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 144

1. روزی بت من مست به بازار برآمد

2. گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد

3. صد دلشده را از غم او روز فرو شد

4. صد شیفته را از غم او کار برآمد

5. رخسار و خطش بود چو دیبا و چو عنبر

6. باز آن دو بهم کرد و خریدار برآمد

7. در حسرت آن عنبر و دیبای نو آیین

8. فریاد ز بزاز و ز عطار برآمد

9. رشک ست بتان را ز بناگوش و خط او

10. گویند که بر برگ گلش خار برآمد

11. آن مایه بدانید که ایزد نظری کرد

12. تا سوسن و شمشاد ز گلزار برآمد

13. و آن شب که مرا بود به خلوت بر او بار

14. پیش از شب من صبح ز کهسار برآمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
* راست چون عارض گلبوی عرق کردهٔ یار
شعر کامل
سعدی
* گویند که در سینه غم عشق نهان کن
* در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
* مرا جمال تو باید قمر چه سود کند
شعر کامل
مولوی