غزل شمارهٔ 175
1. زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر
2. یک زمان از دوش برگیر ای پسر
3. زان که تا در بند و زنجیر توایم
4. از در بندیم و زنجیر ای پسر
5. عرصه تا کی کرد خواهی عارضین
6. چون گل بی خار بر خیز ای پسر
7. هر زمان آیی به تیر انداختن
8. هم کمان در دست و هم تیر ای پسر
9. زان که چشم بد بدان عارض رسد
10. زود در ده بانگ تکبیر ای پسر
11. آن لب و دندان و آن شیرین زبان
12. انگبینست و می و شیر ای پسر
13. جست نتواند دل از عشق تو هیچ
14. جست که تواند ز تقدیر ای پسر
15. پای بفشارد سنایی در غمت
16. تا به دست آیی به تدبیر ای پسر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده