سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 212

1. خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق

2. گر چه ما باری نه‌ایم از عشقبازی مرد عشق

3. ما همه دعوی کنیم از عشق و عشق از ما به رنج

4. عاشق آن باید که از معنی بود در خورد عشق

5. عشق مردی هست قائم گر بر و جانها برد

6. پاکبازی کو که باشد عاشق و هم برد عشق

7. گرد عشق آنگاه بینی کاب رخ را کم زنی

8. آب رخ در باز تا روزی رسی در گرد عشق

9. خیره سر تا کی زنی همچون زنان لاف دروغ

10. ناچشیده شربت وصل و ندیده درد عشق

11. ای سنایی توبه باید کردن از معنی ترا

12. گر بر آید موکب رندان و بردا برد عشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هشیار به هنگامۀ محشر نتوان رفت
* ای کاش که از سایۀ تاکم گذرانند
شعر کامل
حزین لاهیجی
* در هوایت بی‌قرارم روز و شب
* سر ز پایت برندارم روز و شب
شعر کامل
مولوی
* عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
* هر که را در طلبت همت او قاصر نیست
شعر کامل
حافظ