غزل شمارهٔ 226
1. تا بر آن روی چو ماه آموختم
2. عالمی بر خویشتن بفروختم
3. پاره کرده پردهٔ صبر و صلاح
4. دیدهٔ عقل و بصر بردوختم
5. رایت عشق از فلک بفراختم
6. تا چراغ وصل را فروختم
7. با بت آتش رخ اندر ساختم
8. خرمن طاعت به آتش سوختم
9. اسب در میدان وصلش تاختم
10. کعبهٔ وصلش ز هجران توختم
11. جامهٔ عفت برون انداختم
12. رندی و ناراستی آموختم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده