غزل شمارهٔ 302
1. قومی که به افلاس گراید دل ایشان
2. جز کوی حقیقت نبود منزل ایشان
3. وقتی که شود کار برایشان همه مشکل
4. جز باده بگو حل که کند مشکل ایشان
5. گر چند قدیمست خلاف گل و آتش
6. با آتش عشقست موافق گل ایشان
7. با قافلهٔ مفلسی و مرحلهٔ عشق
8. جز بار ملامت نکشد محمل ایشان
9. پیدا ز صفاتست و نهانست معانی
10. در نفس عزیز و نفس مقبل ایشان
11. جز تربیت و تمشیت و صدق و صفا نیست
12. پیرایه و سرمایهٔ جان و دل ایشان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده