سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 43

1. زان چشم پر از خمار سرمست

2. پر خون دارم دو دیده پیوست

3. اندر عجبم که چشم آن ماه

4. ناخورده شراب چون شود مست

5. یا بر دل خسته چون زند تیر

6. بی دست و کمان و قبضه و شست

7. بس کس که ز عشق غمزهٔ او

8. زنار چهار کرد بر بست

9. برد او دل عاشقان آفاق

10. پیچند بر آن دو زلف چون شست

11. چون دانست او که فتنه بر خاست

12. متواری شد به خانه بنشست

13. یک شهر ازو غریو دارند

14. زان نیست شگفت جای آن هست

15. دارند به پای دل ازو بند

16. دارند به فرق سر ازو دست

17. تا عزم جفا درست کرد او

18. دست همه عاشقانش بشکست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن
* تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* می‌ خواه از آن صنم که بناگوش و زلف او
* کافور مشک پرور و مشک مسلسل است
شعر کامل
امیر معزی
* تا می توان ز آبله دست رزق خورد
* بهر چه خوشه چین ثریا شود کسی؟
شعر کامل
صائب تبریزی