غزل شمارهٔ 435
1. صبحدمان مست برآمد ز کوی
2. زلف پژولیده و ناشسته روی
3. ز آن رخ ناشستهٔ چون آفتاب
4. صبح ز تشویر همی کند روی
5. از پی نظارهٔ آن شوخ چشم
6. شوی جدا گشته ز زن زن ز شوی
7. بوسه همی رفت چو باران ز لب
8. در طرب و خنده و درهای و هوی
9. بهر غذای دل از آنوقت باز
10. بوسه چنانست لبم گرد کوی
11. ریخت همی آب شب و آب روز
12. آتش رویش به شکنهای موی
13. همچو سنایی ز دو رویان عصر
14. روی بگردان که نیابیش روی
قبلی
هیچ نظری ثبت نشده