قصیدهٔ شمارهٔ 47
1. کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
2. همعنان شوخ چشمی در جهان آمال ماند
3. از فصیحان و ظریفان پاک شد روی زمین
4. در جهان مشتی بخیل کور و کر و لال ماند
5. در معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
6. وز پی دعوی به روی آبها آخال ماند
7. صدرها از عالمان و منصفان یکسر تهیست
8. صدر در دست بخیل و ظالم و بطال ماند
9. عدل گم گشت و نمییابد کسی از وی نشان
10. ظلم جای وی گرفت و چند ماه و سال ماند
11. عدل نوشروان و جور معتصم افسانه شد
12. وز بزرگیشان به چشم مردمان تمثال ماند
13. رفت سید از جهان و چند مشکل کرد حل
14. بوحنیفه رفت و زو در گرد عالم قال ماند
15. نیست گویی در جهان جز فیلی از اصحاب فیل
16. شد نجاشی وز فسونش چند گون اشکال ماند
17. شد ملک محمود و ماند اندر زبانها مدح اوی
18. عنصری رفت و ازو گرد جهان امثال ماند
19. خاک شد کسری و از هر دل برون شد مهر او
20. در مداین از بنای قصر او اطلال ماند
21. هر گهی بانگی برآید گرد شهر از مردمان
22. آه و دردا و دریغا خواجه رفت و مال ماند
23. رفت کدبانو کلید اندر کف نوروز داد
24. رفت خواجه ده به دست زیرک جیپال ماند
25. یک گره را خانهها در غیبت و وزر و بزه
26. یک گره را گنجها بر طاعت و اهمال ماند
27. زین سپس شاید سنایی گر نگویی هیچ مدح
28. زان کجا ممدوح تو خوالی پز و بقال ماند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده