سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 143

1. پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک

2. نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن

3. تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ

4. شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن

5. عزم داری تا که خود بزغاله را بریان کنی

6. پس چو ابراهیم رو فرزند را قربان مکن

7. این ترا معلوم گردد لیکن اکنون وقت نیست

8. کیست هر کو گر تواند گفت این کن آن مکن

9. هر کجا مردی بد اکنون همچو تو تردامنند

10. چند گویی مرد هستم یاد نامردان مکن

11. اهل را در کوی معنی همچو مردان دستگیر

12. یار نااهلان مباش و یاد نا اهلان مکن

13. ناقد نقدی ولیکن نقد را آماده کن

14. کم بضاعت تاجری تو قصد در عمان مکن

15. خواجه را این آیت اندر سمع کمتر می‌شود

16. بشنو این آیت که کل من علیها فان مکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
* که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد
شعر کامل
حافظ
* آه اگر عشوه گری‌های زلیخا سازد
* غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* عشق چو دل را به سوی خویش خواند
* دل ز همه خلق رمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی