سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 191

1. خود درشتی گر ببیند کور چشم و کور دل

2. خواه با او مردمی کن خواه با او کژدمی

3. هر که از بی‌چشم دارد مردمی و شرم چشم

4. همچنان باشد که دارد چشم ز ارزن گندمی

5. مردمی کردن کی آید از خری کز روی طبع

6. چشم او بی‌مردمست و جسم او بی‌مردمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
* زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
شعر کامل
حافظ
* با صبح بگویید که بیوقت مزن دم
* امشب شب وصل است نگه دار نفس را
شعر کامل
کمال خجندی
* گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
* خبر از دوست ندارد که ز خود با خبرست
شعر کامل
سعدی