سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 191

1. خود درشتی گر ببیند کور چشم و کور دل

2. خواه با او مردمی کن خواه با او کژدمی

3. هر که از بی‌چشم دارد مردمی و شرم چشم

4. همچنان باشد که دارد چشم ز ارزن گندمی

5. مردمی کردن کی آید از خری کز روی طبع

6. چشم او بی‌مردمست و جسم او بی‌مردمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
* و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
شعر کامل
حافظ
* گر چه لبم نامه سربسته ای است
* نامه واکرده بود رنگ من
شعر کامل
صائب تبریزی
* پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
* خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
شعر کامل
خواجوی کرمانی