سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 83

1. مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید

2. به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید

3. چو روزگار فرو بست تو از آن مندیش

4. که آنگهی که بباید گشاد بگشاید

5. چو بسته‌های زمانه گشاده خواهد گشت

6. چنان گشاید گویی که آن چنان باید

7. وگر نیاز برد نزد همچو خویشتنی

8. از آن نیاز اسیر و ذلیل باز آید

9. چو اعتقاد کند گر کسش نیاید هیچ

10. خدای رحمت پس آنگهیش بنماید

11. به دست بنده زحل و ز عقد چیزی نیست

12. خدای بندد کار و خدای بگشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* از رنگ خون دشمن و از رنگ خنجرش
* گویی همی شقایق و نیلوفر آورد
شعر کامل
امیر معزی