سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 89

1. نمی‌داند مگر آنکس مراد از کشف حال آید

2. که کشف حال را در حال بی‌حالی زوال آید

3. زوال حال آن باشد کمال حال بی‌حالان

4. که درگاه زوال حال بی‌حالان مجال آید

5. اگر چه هر که در کوی هدی باشد به شرع اندر

6. چو در کول جلال آید همه خویش جلال آید

7. ز حال آنگه شود صافی دل بدحال مردی را

8. که از کوی هدی بی‌حال در کوی ضلال آید

9. نهان گشتست حال کشف در دلهای مشتاقان

10. تو آوازی بر آر از دل چنان دل کز خیال آید

11. به جامی عذر یکسان شد سنایی را به هر حالی

12. ز تلخی عیش او دایم همی بوی زلال آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
* چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملامت من مسکین کسی کند که نداند
* که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت
شعر کامل
سعدی
* نگاه از بس شهید تیغ هجران است در چشمم
* ز هر مژگان خون آغشته، نخل ماتمی دارم
شعر کامل
حزین لاهیجی