شمارهٔ 14-اندر مذمّت خواهران گوید
1. ور ترا خواهر آورد مادر
2. شود از وی سیاه روی پدر
3. تو ز میراث ربعی او را ده
4. فحلی آور ورا سبک مسته
5. گر تو ناری خود آورد بیشک
6. بنویسند بیحضور تو چک
7. نشناسد ز هیچ مرد گریز
8. نکند خود ز مرد و زن پرهیز
9. هم ز ده سالگی گرد در سر
10. شوهر و مال و چیز و زرّ و گهر
11. زان هوسش خیره لعبت آراید
12. کیر و کالای را همی باید
13. جامه بر تن درد همی به ستیز
14. مانده در انتظار مال و جهیز
15. ور کنی در جهیز او تأخیر
16. همه توفیر تو شود تقصیر
17. نام و ننگت به باد بردهد او
18. بر سرت زود خاک برنهد او
19. مرد بیگانه گردد از خانه
20. خانهات پر شود ز بیگانه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده