شمارهٔ 24-حکایت و مثل
1. آن جوانی به درد مینالید
2. گفت پیری چو آن چنانش دید
3. کز چه مینالی ای جوان نبیل
4. گفت کز جور دبّه و زنبیل
5. جبه بر من قبا شد از غم دل
6. پیرهن چون عبا شد از غم دل
7. چند گه شد که من زنی دارم
8. خویش و پیوند بر زنی دارم
9. جفت پر کبر نیش بیشهد است
10. گل رعنا دو روی و بد عهدست
11. پنج ماهه است و یازده ساله
12. نکند کار گاو گوساله
13. هرکه در دام زن نیفتادست
14. عقل شاگرد و او چو استادست
15. وآنکه بر کس بخیره گردد رُس
16. عیش او گندهدان چو درگه کس
17. اندرین طارم طرب بنوی
18. راست گویم اگر ز من شنوی
19. کمر کیر خیره لرز بود
20. کیسهٔ کس فراخدرز بود
21. زن که دارد به سوی حمدان رای
22. حمد حمدان کند نه حمد خدای
23. آورد کدخدای را به کله
24. نان بازار و خانهٔ بغله
25. برهی گر کنی به فردی خوی
26. از خوشی خشو و ننگ ننوی
27. یافت امروز فضل عمره و حج
28. هرکرا داد حق ز فرج فرج
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده