سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین (فهرست)

شمارهٔ 34-در حق کسی گوید از بزرگان غزنین

1. بگذر از عالمان و درویشان

2. تو و عام و خصومت ایشان

3. چون تو از خوان شرع بی‌قوتی

4. تو و سالوس و کبر و سنبوتی

5. هر سخن کان ترا کند فربه

6. هذیان پرسمت نه از وی به

7. خویشتن کشته‌ای ز بی‌‌باکی

8. که بی‌اصلاح خوردی انطاکی

9. هرکه دارو ستاند از معتوه

10. زود گیرد همه جهان در کوه

11. هرکه بر رفت خیره بر سر چوب

12. گفت تذکیر هاون و جاروب

13. نشود واعظ و نه حافظ دین

14. نبود وارث رسول امین

15. هرچه او گفت خنده آرد و بس

16. هرچه او کرد زو نگیرد کس

17. مرد ماتم زده ز گفتارش

18. سال و مه بی‌غمی بود کارش

19. ناگذشتست وی به کوی سخن

20. نه بگفته نه دیده روی سخن

21. نکند نیز رنجه بیش ترا

22. شرم ناید ز شیب خویش ترا

23. من ندیدم امام بر منبر

24. چون تل کوه بر سر زنبر

25. هیچ دانی به چشم من چون بود

26. کیر و خایه که در خور کون بود

27. پشت چون خرس بر سر شخ بود

28. روی چون بوریای مطبخ بود

29. ای که در ابلهی و خیره‌سری

30. خرتر از گاو و هرزه‌تر ز خری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا طبیعت زعفران را رنگ اعدای تو دید
* مایهٔ شادی جدا کرد از مزاج زعفران
شعر کامل
سنایی
* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* او را به چشم پاک توان دید چون هلال
* هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
شعر کامل
حافظ