شمارهٔ 45-حکایت در این معنی
1. نه بپرسید از جحی حیزی
2. کز علیّ و عُمر بگو چیزی
3. گفت با وی جحی که اندُه چاشت
4. در دلم مهر و بغض کس نگذاشت
5. شره لقمه آن چنانم کرد
6. کز تعصّب شدم به یک ره فرد
7. مر مرا کار خورد و خفت آمد
8. با دلم اکل و شرب جفت آمد
9. هرکه او بیش خورد بیش رید
10. نه چو لقمان ز لقمه بیش زید
11. مرد با مال بییقین باشد
12. سیر خورده گرسنه دین باشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده