سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان (فهرست)

شمارهٔ 27-حکایت اندر کار نادانی و بی‌سیاستی پادشاه

1. به نقیبی بگفت روزی امین

2. که بران صد پیاده در صف کین

3. او حدیث امین به جای بماند

4. بشد و صد سوار در صف راند

5. چون چنان دید گرم گشت امین

6. پس بدو گفت کای چنین و چنین

7. نه درین ساعت ای بدِ بدکار

8. منت گفتم پیاده بر نه سوار

9. چون نقیب این سخن ازو بشنید

10. نیک دانست پاک را ز پلید

11. گفت بر من ترش مکن بینی

12. که هم اکنون به چشم خود بینی

13. کز بدی خویت و ز مردی خویش

14. هم پیاده شوند و هم درویش

15. عزم و حزم شهان سوی کِه و مه

16. آهنین پای و آتشین سر به

17. بدگهر رای و یار کی دارد

18. دوزخ آب خدای کی دارد

19. زر ز آهن عزیزتر زان شد

20. کاهن از بیم شاه لرزان شد

21. رای بد ملک و دین روشن را

22. همچو یار بدست مر تن را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
* گفت با این همه از سابقه نومید مشو
شعر کامل
حافظ
* نظری کن ای ز رویت دل نسترن گشاده
* گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی