سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت

2. هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت

3. بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم

4. دیدیم هم کلید بجز سیم وزر نداشت

5. گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم

6. رفتم سرای وصل درآن کوی در نداشت

7. ای پادشاه حسن که همچون من فقیر

8. سلطان سزای افسر عشق تو سر نداشت

9. هرکس که آفتاب رخت دید ناگهان

10. هرگز چو سایه روی خود ازخاک برنداشت

11. گویی سپاه عشق تو چون بردلم گذشت

12. بگذشت ازین خرابه که جای دگر نداشت

13. خود راچو شمع بر سر کویت بسوختم

14. اندر شب فراق که گویی سحر نداشت

15. چون صبح وصل دم زد وخورشید رو نمود

16. این طالب مشاهده چشم نظر نداشت

17. آن مدعی بخنده نبیند جمال وصل

18. کو چشم در فراق تو از گریه تر نداشت

19. گرد در تو در طیرانست روز و شب

20. مرغ دل ارچه لایق آن اوج پرنداشت

21. گر تیغ بر سرش زنی آگاه نیست سیف

22. هر کو زخود خبیر شد ازخود خبر نداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جز از گوی و میدان نبودیش کار
* گهی زخم چوگان و گاهی شکار
شعر کامل
فردوسی
* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* ابر اگر آموزد از طبع تو رسم مردمی
* در زمین دیگر نرویاند بجز مردم گیا
شعر کامل
سلمان ساوجی