سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 173

1. عشق تو مرا ز من برآورد

2. بردم ز خود و ز تن درآورد

3. حسنت بکرشمهای شیرین

4. صد شور ز جان من برآورد

5. عشق آمده بود بر در دل

6. عقل از پی دفع لشکر آورد

7. حسن تو رسید با صد اعزاز

8. دستش بگرفت و اندر آورد

9. عشقت که بپای خویش ما را

10. غوغای غم تو بر سر آورد

11. کس را ز پدر نماند میراث

12. این واقعه ییست مادر آورد

13. در بحر تو غم غرقه گشتم

14. بنگر صدفم چه گوهر آورد

15. سودای تو شاعریم آموخت

16. تخمی که تو کشتی این برآورد

17. آن کو درمی ندارد از سیم

18. با سکه تو چنین زر آورد

19. وز طبع چو شاخ بی ثمر سیف

20. از بهر تو میوه تر آورد

21. بیهوش شدم چو از در تو

22. «باد آمد و بوی عنبر آورد»


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که دستت می‌رسد کاری بکن
* پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
شعر کامل
سعدی
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
* ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
شعر کامل
حافظ