سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 176

1. بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد

2. بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد

3. کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم

4. که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد

5. بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت

6. که آفتاب جهان را بیک نظر گیرد

7. اگر نقاب براندازی از جمال بشب

8. چراغ مرده ز شمع رخ تو در گیرد

9. وگر فرستی پروانه یی بگورستان

10. چو شمع کشته تو زندگی ز سر گیرد

11. فتاد در همه عالم ز عشق تو شوری

12. بخنده لب بگشا تا جهان شکر گیرد

13. بدان امید که از دامنت فشانم گرد

14. سر آستین مرا دیده در گهر گیرد

15. تو آفتاب صفت گر بعاشقان نگری

16. نماز شام همه رونق سحر گیرد

17. زآب چشم روان دیده را میسر نیست

18. که خاک کوی تو چون سرمه در بصر گیرد

19. اگر چو سیم بآتش بری ازو سکه

20. دل شکسته من مهر تو چو زر گیرد

21. مگر تو چاره کنی ور نه سیف فرغانی

22. کدام چاره سگالد که با تو در گیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
* لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
شعر کامل
حافظ
* احوال پریشانی من موی به مو بین
* کان سنبل شوریده کند پیش تو تقریر
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
* نازپرورد وصال است مجو آزارش
شعر کامل
حافظ