سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 181

1. هرکه در عشق نمیرد ببقایی نرسد

2. مرد باقی نشود تا بفنایی نرسد

3. تو بخود رفتی از آن کار بجایی نرسید

4. هرکه از خود نرود هیچ بجایی نرسد

5. در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز

6. جز گهر از سر هر سنگ بپایی نرسد

7. عاشق از دلبر بی لطف نیابد کامی

8. بلبل از گلشن بی گل بنوایی نرسد

9. سعی کردی و جزا جستی و گفتی هرگز

10. بی عمل مرد بمزدی و جزایی نرسد

11. سعی بی عشق ترا فایده ندهد که کسی

12. بمقامات عنایت بغنایی نرسد

13. هرکرا هست مقام از حرم عشق برون

14. گرچه در کعبه نشیند بصفایی نرسد

15. تندرستی که ندانست نجات اندر عشق

16. اینت بیمار که هرگز بشفایی نرسد

17. دلبرا چند خوهم دولت وصلت بدعا

18. خود مرا دست طلب جز بدعایی نرسد

19. خوان نهادست و گشاده در و بی خون جگر

20. لقمه یی از تو توانگر بگدایی نرسد

21. ابر بارنده و تشنه نشود زو سیراب

22. شاه بخشنده و مسکین بعطایی نرسد

23. سیف فرغانی دردی ز تو دارد در دل

24. می پسندی که بمیرد بدوایی نرسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم پوشیده می‌رانم که اسرارم نهان ماند
* اگر چه آتش سوزان به نی نتوان نهان کردن
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
* هم برون از عالمی، هم در کنار عالمی
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل و نرگس به هم دیدى به نوروز
* چنان بودند آن هر دو دل افروز
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی