سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 241

1. رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود

2. واندیشه تو از دل و جانم نمی رود

3. گر چه حدیث وصل تو کاری نه حد ماست

4. الا بدین حدیث زبانم نمی رود

5. تو شاهدی نه غایب ازیرا خیال تو

6. از پیش خاطر نگرانم نمی رود

7. گریم ز درد عشق و نگویم که حال چیست

8. کین عذر بیش با همگانم نمی رود

9. خونی روانه کرده ام از دیده وین عجب

10. کز حوض قالب آب روانم نمی رود

11. چندان چو سگ بکوی تو در خفته ام که هیچ

12. از خاک درگه تو نشانم نمی رود

13. ذکر لب تو کرده ام ای دوست سالها

14. هرگز حلاوتش ز دهانم نمی رود

15. از مشرب وصال خود این جان تشنه را

16. آبی بده که دست بنانم نمی رود

17. دانم یقین که ماه رخی قاتل منست

18. جز بر تو این نگار گمانم نمی رود

19. آبم روان ز دیده و خوابم شده ز چشم

20. اینم همی نیاید و آنم نمی رود

21. از سیف رفت صبر و دل و هردم اندهی

22. ناخوانده آید و چو برانم نمی رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه
* که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مشو در روزگار دولت از افتادگان غافل
* به پیش پا نظر کن تا چراغت روشنی دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* به مکر و حیله برای دسترس چه امکان است
* که همچو سرو بلندش هزار دستان است
شعر کامل
کمال خجندی