سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 312

1. چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش

2. ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش

3. از لباس بخت عریانم و گرنه کردمی

4. دست در آغوش او بی زحمت پیراهنش

5. دست بختم برفشاند آستین تا ساق عرش

6. گر بگیرد پای او گردم بسر چون دامنش

7. نرگس اندر بوستان رخساره او دید و گفت

8. حال بلبل بین و با گل عمر ضایع کردنش

9. راستی جز شربت وصلش مرا دارد زیان

10. گر طبیبم احتما فرماید از غم خوردنش

11. زآرزوی او همی خواهد که همچون ماهتاب

12. افتد از بام فلک خورشید اندر روزنش

13. وصل و هجر دوست می کوشند هریک تا کنند

14. دست او در گردنم یا خون من در گردنش

15. با قد و بالای آن مه سرو را ای باغبان

16. یا بجای خویش بنشان یا ز بستان برکنش

17. دامن دلهای ما پر خار انده کرد باز

18. آنکه هر ساعت کند پیراهنی پر گل تنش

19. گر ملامت گر نداند حال شبهای مرا

20. زآفتاب روی او چون روز گردد روشنش

21. سیف فرغانی بدو نامه نمی یارد نوشت

22. ای صبا هر صبحدم می بر سلامی از منش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
* میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مگوی آنچ هرگز نگفتست کس
* به مردی مکن باد را در قفس
شعر کامل
فردوسی
* پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
* عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد
شعر کامل
سعدی