سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 347

1. ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل

2. مهرت نهاده لقمه غم در دهان دل

3. وصل تو قلب دل طلبد از میان جان

4. ذکر تو گوش جان شنود از زبان دل

5. عشقت چو صبح در افق جان کند اثر

6. پر آفتاب وماه شود آسمان دل

7. جانم بجام غم همه خون جگر خورد

8. تا دل دمی از آن تو باشد توآن دل

9. گر عشق تو بود ز ازل در میان جان

10. همچون ابد پدید نباشد کران دل

11. چون زر بسکه ملکان نام دارتست

12. هر گوهری که طبع بر آرد زکان دل

13. از رنگ وبوی تو دهدم همچو گل نشان

14. هر غنچه یی که بشکفد از بوستان دل

15. این بیتها که بهر تو گفتیم هر یکی

16. یک عشق نامه است بسر بر نشان دل

17. ازهر چه آن بدوست تعلق نداشت سیف

18. بگشای پای جان بگسل ریسمان دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت
* تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را
شعر کامل
جامی
* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ
* ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
* راست چون عارض گلبوی عرق کردهٔ یار
شعر کامل
سعدی