سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 359

1. می سزد گر جان دهم چون دلستانی یافتم

2. بگذرم از خارها چون گلستانی یافتم

3. خنده همچون گل زنم چون نوبهارم دست داد

4. ناله چون بلبل کنم چون بوستانی یافتم

5. بی زبانم بعد ازین چون دوست را بشناختم

6. بی نشانم بعد ازین کز وی نشانی یافتم

7. گرد کوی این تمنا بس که گردیدم بسر

8. بخت در بگشاد و ناگه آستانی یافتم

9. کوه محنت کند جانم سالها فرهاد وار

10. لاجرم شیرین تر از جان دلستانی یافتم

11. از فقیرانی درین ره بارکش همچون شتر

12. ترک بار و خر گرفته کاروانی یافتم

13. ای دل ای دل غم مخور چون من ز ترک جان خود

14. بهر ره زاد و برای خانه نانی یافتم

15. از علف زار جهان چون گوسپندم دور شد

16. گرگ را اندر رمه همچون شبانی یافتم

17. من که بر معراج آن ره منبر افلاک را

18. همچو نازل پایه یی بر نردبانی یافتم

19. اندرین دنیای دون درویش صاحب ذوق را

20. راست همچون گوهری در خاکدانی یافتم

21. آفتاب عشق جان سیف فرغانی بدید

22. گفت هنگام طلوعست، آسمانی یافتم!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
* شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
شعر کامل
حافظ
* راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
* شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شعر کامل
حافظ
* حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
* و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
شعر کامل
حافظ