سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 370

1. بیک نظر دل خلقی همی برد یارم

2. بمن نگر که بدان یک نظر گرفتارم

3. مرا خود از خبرش بود حال شوریده

4. کنون بیک نظر او تمام شد کارم

5. ورا اگر دگری یافت و از طلب بنشست

6. من آن کسم که پس از یافتن طلب کارم

7. شبی بخدمت او خلوتی خوهم تا روز

8. که او ز لب شکر و من ز دیده دربارم

9. چراغ وارم از آن پس اگر کشند رواست

10. ستاره وار چو با مه شبی بروز آرم

11. امیر ملک ورا طالب است و من در عشق

12. نمی خوهم که فرومایه یی بود یارم

13. تو همت من مسکین نگر که چون فرهاد

14. برای شیرین با خسرو است پیکارم

15. من از مدام املهای خویش بودم مست

16. شراب عشقش از آن سکر کرد هشیارم

17. کنون نخسبم جز بر درش چو سگ همه روز

18. که شب روان رهش کرده اند بیدارم

19. بدین گنه که دلم قدر وصل تو نشناخت

20. گرم بهجر عقوبت کند سزاوارم

21. اگر چنانکه زدی لاف سیف فرغانی

22. که من ببذل درم سرخ رو چو دینارم

23. میان خلق تفاوت بسیست در گوهر

24. که دوست را تو بزر من بجان خریدارم

25. طریق اهل دل اینست کاین امانت جان

26. که دوست داد بمن من بدوست بسپارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
* لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
شعر کامل
حافظ
* زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
* در دست سر مویی از آن عمر درازم
شعر کامل
حافظ
* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی