سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 381

1. بروز وصل زهجران یار می ترسم

2. اگر چه یافته ام گل زخار می ترسم

3. درون قلعه مرا گرچه یار ودوست بسیست

4. زدشمنان برون از حصار می ترسم

5. چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست

6. ولی زچشم بد روزگار می ترسم

7. چو باد فتنه برانگیخت گرد از هر سو

8. برآن عزیز چو چشم از غبار می ترسم

9. درین حدیقه که گل جا نکرد گرم درو

10. زباد سرد برآن لاله زار می ترسم

11. بقطع حبل تعلق که محکم افتادست

12. زحکم مبرم پروردگار می ترسم

13. هراس بنده زبازوی کام کار علیست

14. گمان مبر که من از ذوالفقار می ترسم

15. پیادکان حشم خود باسب می نرسند

16. زرخش رستم چابک سوار می ترسم

17. اگر چه رفت زمستان وشاخها گل کرد

18. ولی زجارحه اندر بهار می ترسم

19. چو بحر وموج ببینم چگونه باشد حال

20. که من زکشتی دریا گذار می ترسم

21. ببوسه از دهن دوست مهره تریاک

22. بلب گرفته زدندان مار می ترسم

23. از آنکه من غم او می خورم ندارم خوف

24. ازین که غم نخورد غمگسار می ترسم

25. درین میان زجدایی چو سیف فرغانی

26. ورا گرفته ام اندر کنار می ترسم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
* ورنه هر کس گاه سیری پیش سگ نان افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد
* چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چشم بدت مباد، که نقل و شراب من
* آماده از دو چشم چو بادام کرده ای
شعر کامل
صائب تبریزی