سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 388

1. شب نیست که خون نبارم ازچشم

2. زآنگه که برفت یارم از چشم

3. خونی که بخوردم ازغمش دی

4. امروز چرا نبارم ازچشم

5. از گریه برفت چشمم ازکار

6. واز دست برفت کارم ازچشم

7. گویی بمدد نیامد امسال

8. اشکی که برفت پارم ازچشم

9. ازوی چوکنار من تهی شد

10. پرگشت زخون کنارم ازچشم

11. من قصه خود بآب شنگرف

12. برخاک همی نگارم ازچشم

13. از انده دل بصورت اشک

14. هردم جگری ببارم ازچشم

15. غواص غمم بدل فروشد

16. تا دانه در برآرم ازچشم

17. زین میل و نظر شکایت و شکر

18. دارم زدل و ندارم ازچشم

19. زآن شب که ترا چو سیف دیدم

20. شب نیست که خون نبارم ازچشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی
* چنین گفت بهرام نیکو سخن
* که با مردگان آشنایی مکن
شعر کامل
فردوسی
* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی