سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 412

1. ای چشم من از رخ تو روشن

2. چشمی بکرشمه بر من افگن

3. اکنون که بدیدن تو ما را

4. شد چشم چو آب دیده روشن

5. جان و دل و عقل هر سه هستند

6. در عشق تو چون دو چشم یک تن

7. ای مردم چشم دل خیالت

8. دارم ز تو من درین نشیمن

9. در جامه تنی چو ریسمانی

10. در سینه دلی چو چشم سوزن

11. دل در طلب تو هست فارغ

12. چون مردم چشم از دویدن

13. روی تو بنیکویی مه و نور

14. چشم من و خواب آب و روغن

15. شد چشم بدو زبان بدگوی

16. اندر حق تو ز همت من

17. نابینا همچو چشم نرگس

18. ناگویا چون زبان سوسن

19. ای دلبر دوست تو همی باش

20. ایمن پس ازین ز چشم دشمن

21. تا چشم بود نهاده در سر

22. تا جان باشد نهفته در تن

23. از روی تو چشم برنداریم

24. کز روی تو جان ماست گلشن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خاکساری که به خواری به جهان ننگرد او
* بر سرش خاک که از خاک بسی خوارتر است
شعر کامل
عطار
* تفاوتی نکند قدر پادشایی را
* که التفات کند کمترین گدایی را
شعر کامل
سعدی
* رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود
* کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
شعر کامل
حافظ