سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 433

1. در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن

2. از دل نشود پنهان روی تو بپوشیدن

3. من در عجبم از تو زیرا که ندیدستم

4. از ماه سخن گفتن وز سرو خرامیدن

5. هنگام بهار ای جان در باغ چه خوش باشد

6. بر یاد تو می خوردن بر بوی تو گل چیدن

7. با پسته خندانت گر توبه کند شاید

8. هم قند ز شیرینی هم پسته ز خندیدن

9. در ملکش اگر بودی مانند تو شیرینی

10. فرهاد شدی خسرو در سنگ تراشیدن

11. در مذهب عشاقت آنراست مسلمانی

12. کورا نبود دینی جز دوست پرستیدن

13. کردیم بسی کوشش تا دوست بدست آید

14. چون بخت مدد نکند چه سود ز کوشیدن

15. تا دیده خود بینت با غیر نظر دارد

16. گر چشم ز جان سازی او را نتوان دیدن

17. از تیغ جفای او اندیشه مکن ای سیف

18. تأثیر ظفر نبود از معرکه ترسیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی
* ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
* گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
شعر کامل
سعدی
* ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
* باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
شعر کامل
مولوی