سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 449

1. ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من

2. بریده نیست ز وصلت امیدواری من

3. از آرزوی تو در خاک و خون همی گردم

4. بیا و عزت خود باز بین و خواری من

5. در اشتیاق تو شبها چنان بنالیدم

6. که خسته شد دل شب از فغان و زاری من

7. غم تو خوردم و خون شد دلم جزاک الله

8. که خوش قیام نمودی بغمگساری من

9. مرا غم تو بباطل همی کشد، چه شود

10. اگر برآری دستی بحق گزاری من

11. ز صبر و عقل درین وقت شکرها دارم

12. که در فراق تو چون می کنند یاری من

13. جماعتی که مرا منع می کنند از تو

14. ببین قساوت ایشان و بردباری من

15. فسرده طبع نداند که از سر سوزست

16. چو شمع در غم عشق تو پایداری من

17. وفا و مهر تو را من بدان جهان ببرم

18. گمان مبر که همین بود دوستداری من

19. مرا از آمد و شد نزد تو چه حاصل بود

20. بجز ملامت خصمان و شرمساری من

21. ز تند باد فراق تو سیف فرغانیست

22. بسان برگ خزان (ای) گل بهاری من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
* پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
شعر کامل
سعدی
* مردمی و رادمردی زو همی بوید بطبع
* همچنان کز کلبه عطار بوید مشک و بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
شعر کامل
سعدی