سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 453

1. از تو تا کی حال ما باشد چنین

2. با تو خود حالی کرا باشد چنین

3. هرزمان عشق توام گوید بطنز

4. به کنم کار تو تا باشد چنین

5. گویمش خون شد دل من درغمت

6. گویدم غم نیست تا باشد چنین

7. هرکس از عشق تو دارد حاصلی

8. بنده بی حاصل چرا باشد چنین

9. من چو درعشق ازکسی کمتر نیم

10. از تو می پرسم روا باشد چنین؟

11. من درین اندیشه ام کاندر جهان

12. هیچ خوبی بی وفا باشدچنین؟

13. خود نپندارم وفا آید ز من

14. رو ومویی گر مرا باشد چنین

15. بوسه یی درخواست کردم ز لبش

16. گفت یعنی بی بها باشد چنین؟

17. گفتمش جان می دهم، خندید و گفت

18. بوسه ارزان ترا باشد چنین؟

19. از چو شاهی تو که کس همچون تو نیست

20. همچو من کس را سزا باشد چنین؟

21. دلبرا مپسند کز درگاه تو

22. سیف فرغانی جدا باشد چنین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* خال تو سنگ کم به ترازوی من نهاد
* من هم متاع دل به همین سنگ می کشم!
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
* نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
شعر کامل
مولوی