سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 471

1. ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ماه

2. ماه با روی تو نبود در محل اشتباه

3. پادشاه ملک حسنی کس چنین ملکی نداشت

4. زابتدای دور عالم تا بوقت پادشاه

5. بی شعاع روی تو با سایه هستی خود

6. ره نبردم سوی تو چندانکه می کردم نگاه

7. چون رخ اندر آینه پیدا شود پشت زمین

8. ظلمت شب را اگر بر روی افتد نور ماه

9. عاشق ار با خلق باشد ماند از معشوق دور

10. لشکری بر خر نشیند باز ماند از سپاه

11. همتی باید که عاشق را ز خود بخشد خلاص

12. رستمی باید که بیژن را برون آرد ز چاه

13. عاشق اندر پایگاه خدمت سلطان عشق

14. گر بود ثابت قدم چون تخت یابد پیشگاه

15. عشق هرجا تخت خود بنهاد و اسبی راند، شد

16. پای قیصر بی رکاب و فرق کسری بی کلاه

17. بی جواز عشق فردا در سیاستگاه حشر

18. طاعتت محتاج آمرزش بود همچون گناه

19. گر بگردانی عنان از جانب این خاکدان

20. از رکاب خود در آن حضرت فشانی گرد راه

21. مرکب تن را جو (و) نان کم کن ای رایض که نیست

22. حاجتی در مرج ایران رخش رستم را بکاه

23. سیف فرغانی تو در معنی چو صبح کاذبی

24. ورچه در دعوی بیاری صبح صادق را گواه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر این داغ جگرسوز که بر جان منست
* بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
شعر کامل
سعدی
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* چندین هزار شیشه دل را به سنگ زد
* افسانه ای است این که دل یار نازک است
شعر کامل
صائب تبریزی