سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 515

1. روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ازآنک

2. دوستدار خویش را دشمن همی پنداشتی

3. من چو سگ زین آستان رو وانگردانم بسنگ

4. یار آهو چشم اگر با من کند گرگ آشتی

5. بر سپاه دل شکست افتاد تا تو سرو قد

6. قامتی در صف خوبان چون علم افراشتی

7. بر سر شاخ زبان جز میوه ذکرت نرست

8. تا تو در باغ دلم تخم محبت کاشتی

9. ز آتش اندوه تو رنگ از رخ آب از روی رفت

10. هر کرا بر صفحه دل نقش خود بنگاشتی

11. ای ز اول تا بآخر لاف من از لطف تو

12. آخرم مفگن چو در اول توام برداشتی

13. سیف فرغانی دگر با خویشتن نامد ز شوق

14. تا تو رفتی و ورا بی خویشتن بگذاشتی

15. با تو چون بنده عتابی بود سعدی را که گفت

16. (یاد می داری که با ما جنگ در سر داشتی )

17. ای که با من مهربان صد کینه در دل داشتی

18. بد همی کردی و بد را نیک می انگاشتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
* بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان
* خانه دل روشن از نور عبادت می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* نخل قد تو به باغی که خرامان گردد
* سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی