سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 518

1. بچشم مست خود آن را که کرده ای نظری

2. نمانده است ز هشیاری اندرو اثری

3. می مشاهده تو بجام نتوان خورد

4. که من چو چشم تو مستم بجرعه نظری

5. اگر چو آب بگردی بگرد روی زمین

6. در آب و آینه بینی چو خویشتن دگری

7. ترا بدیدم و بر من چو روز روشن شد

8. که آفتاب بزاید ز مادر و پدری

9. بپیش آن لب رنگین که رشک یاقوتست

10. عقیق سنگ نژادست و لعل بدگهری

11. گمان مبر که ز کوی تو بگذرد همه عمر

12. کسی که دید ترا همچو عمر برگذری

13. بعشق باختن ای دوست با تو گستاخم

14. بدان صفت که زمن رشک می برد دگری

15. بگرد تنگ شکر چون مگس همی گردم

16. ولی چه سود مرا دست نیست بر شکری

17. ز روز ما که بمحنت رسد بشام چه غم

18. ترا که در شب زلفست روی چون قمری

19. تو نازپرور از آن غافلی که شب تا روز

20. دلم زانده تو چون همی کند جگری

21. کلاه شاهی خوبان چو تاج بر سر نه

22. کزین میانه تو بر موی بسته ای کمری

23. ز روی صدق بسی سر زدم برین دیوار

24. بدان امید که بر من شود گشاده دری

25. ز تر و خشک جهان بیش ازین ندارم من

26. برای تحفه تو جان خشک و شعر تری

27. خجل بمانده که عیب سیاه پایی خویش

28. چگونه پوشد طاوس جلوه گر بپری

29. کلاه دار تمناست سیف فرغانی

30. که تاج وصل تو دارد طمع بترک سری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
* سیری از خرمن نباشد دیده غربال را
شعر کامل
صائب تبریزی
* این یک نفس که دیده ما میهمان توست
* آیینه پیش رو نگذاری چه می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرمایه نجات بود توبه درست
* با کشتی شکسته به دریا چه می روی؟
شعر کامل
صائب تبریزی