سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 520

1. عشق اسلامست و دیگر کافری

2. وقت آن آمد که اسلام آوری

3. مملکت شوریده شد بر جن و انس

4. ای سلیمان بازیاب انگشتری

5. ما بسلطانی نداریم افتخار

6. تو چه می نازی بدین ده مهتری

7. گردوکونت دست در گردن کند

8. با یکی باید که سر درناوری

9. آفتاب عشق طالع بهر تست

10. جز تو کس را نیست این نیک اختری

11. با مه دولت قران کرد اخترت

12. چون ترا شد آفتابی مشتری

13. برگ زرین کن چو شاخ اندر خزان

14. گر گدای کوی این سیمین بری

15. یار سلطانیست از ما بی نیاز

16. هست او را مال و ما را نی زری

17. بی زری عشاق او را عیب نیست

18. عزل سلطان نبود از بی افسری

19. نزد او از تاج بر فرق سران

20. به بود نعلین در پای سری

21. شعر من آبیست از جالی روان

22. زو بخور زآن پیش کزوی بگذری

23. مشرب خضرست چون عین الحیات

24. جهد کن تا آب از این مشرب خوری

25. سیف فرغانی سخنها گفت و رفت

26. شعر از وی ماند و سحر از سامری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
* هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
شعر کامل
سعدی
* باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
* ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد
شعر کامل
سعدی
* تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو
* عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی