سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 93

1. ترا من دوست دارم تا جهان هست

2. همه نام تو گویم تا زبان هست

3. اثر گر باز گیرد عشقت از خلق

4. سراسر نیست گردد در جهان هست

5. ترا خاطر سوی مانی و ما را

6. سوی تو میل خاطر همچنان هست

7. بکوشش وصل تو دریافت نتوان

8. ولیکن من بکوشم تا توان هست

9. بود بر آتش دل دیگ سودا

10. مرا تا گوشتی بر استخوان هست

11. چو من زنجیر زلفین تو دیدم

12. اگر دیوانه گردم جای آن هست

13. بآب دیده شستم رو، هنوزم

14. ز خاک کوی تو بر رخ نشان هست

15. شوم گردن فراز ار بر تن من

16. سری شایسته آن آستان هست

17. دلم بی انده تو نیست، دیر است

18. که سیمرغی درین زاغ آشیان هست

19. غمت با سیف فرغانی شبی گفت

20. مرا خود با تو چیزی در میان هست

21. کجا باشد نصیب از وصل جانان

22. هرآنکس را که دل دربند جان هست

23. زبان از ذکر غیر او فرو شوی

24. گرت آب سخن زین سان روان هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* موش با جاروب در سوراخ نتوانست رفت
* خواجه با چندین علایق چون به حق واصل شود؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
* هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
شعر کامل
حافظ
* دارم این یک چشمه کار از پیر کنعان یادگار
* چشم را از گریه در راه عزیزان باختن
شعر کامل
صائب تبریزی