غزل شمارهٔ 102
1. صورت و معنی ما آب و حباب
2. خود که دارد این چنین جام و شراب
3. ما ز دریائیم و دریا عین ماست
4. می نماید موج ما ، ما را حجاب
5. جز یکی در هر دو عالم هست نیست
6. ور تو گوئی هست می بینی به خواب
7. بسته روبندی ز نور روی خود
8. آفتابست او و لیکن با نقاب
9. جامی از می پر ز می بستان بنوش
10. تا ببینی خوش حباب پر ز آب
11. ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
12. شادی او نوش می کن بی حساب
13. در خرابات مغان دامنکشان
14. نعمت الله می رود مست و خراب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده