غزل شمارهٔ 1032
1. تا جمالش دیده ام حیران شدم
2. همچو زلفش بی سر و سامان شدم
3. آفتاب حسن او چون رو نمود
4. من چو سایه از میان پنهان شدم
5. جام درد و دُرد عشقش خورده ام
6. مبتلای درد بی درمان شدم
7. مطرب عشاق شعری خوش بخواند
8. من به ذوق آن غزل رقصان شدم
9. در خرابات مغان مست و خراب
10. همدم ساقی میخواران شدم
11. نقد گنج عشق او دادم از آن
12. ساکن کنج دل ویران شدم
13. بندهٔ سید شدم از جان و دل
14. در دو عالم لاجرم سلطان شدم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده