غزل شمارهٔ 1046
1. شمع جان هر نفسی ز آتش دل برگیرم
2. همچو پروانه به عشق آیم و در برگیرم
3. تا کنم مجلس عشاق منور چون شمع
4. از سرم تا به قدم سوزد و خوشتر گیرم
5. من که بیمار تو ام گر قدمی رنجه کنی
6. باز خوشدل شوم و زندگی از سرگیرم
7. دامن دولت وصل تو اگر دست دهد
8. دل فدا کرده و جان داده به بر درگیرم
9. گر حجابی است میان من و تو جان عزیز
10. حکم فرما که روانش ز میان برگیرم
11. مدتی شد که ره عقل همی پیمایم
12. وقت آمد که ز عشقت ره دیگر گیرم
13. همچو سید به سراپردهٔ میخانه روم
14. ترک این زهد ریائی مکدر گیرم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده