غزل شمارهٔ 1072
1. می خوردم و از خمار رستم
2. مخمور نیم که مست مستم
3. در کوی فنا فتاده بودم
4. ساقی باقی گرفت دستم
5. رندانه حریف می فروشم
6. می خوردم و توبه را شکستم
7. در دیر مغان ندیم عشقم
8. زُنار ز زلف یار بستم
9. خورشیدم و سایه می نمایم
10. این خرقه نگر که نیست هستم
11. شادی روان نعمت الله
12. می خوردم و از خمار رستم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده