شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1089

1. با سر زلف بتی باز در افتاد دلم

2. لاجرم چون سر زلفش به سر افتاد دلم

3. مجمع اهل دلان زلف پریشان ویست

4. مکنم عیب درین جمع گر افتاد دلم

5. چه کنم مجلس عشقست و حریفان سرمست

6. خاطرم یافت چنین بزم و در افتاد دلم

7. دوش دلدار کرم کرد دلم را بنواخت

8. باز امروز در آن رهگذر افتاد دلم

9. ناظر اویم و منظور من اندر نظر است

10. نور چشمست که روشن نظر افتاد دلم

11. پردهٔ دل که حجاب دل و دلدارم بود

12. خوش بر افتاد از آن رو که بر افتاد دلم

13. سید ما خبری گفت ز حال دل خویش

14. زان خبر مست شد و بی خبر افتاد دلم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا در مجلس خوبان سماع انس کی باشد
* که چون سروی برقص آید مرا از رقص وا دارد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چون نار کند شق دل مینای فلک را
* این باده پر زور که در ساغر عشق است
شعر کامل
صائب تبریزی
* سخن به نزد سخندان ادا مکن حافظ
* که تحفه کس در و گوهر به بحر و کان نبرد
شعر کامل
حافظ