شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1116

1. یار خود را به ناز می بینم

2. جان خود را نیاز می بینم

3. دوش در خواب دیده ام او را

4. خوش خیالی که باز می بینم

5. زلف او می کشم به هر سوئی

6. نیک عمری دراز می بینم

7. طاق ابروی اوست محرابم

8. روی خود در نماز می بینم

9. محرم راز خاص سلطانی

10. بنده ای چون ایاز می بینم

11. سید ما کنون به دولت عشق

12. بر همه سرفراز می بینم

13. نعمت الله به رندی و مستی

14. عاشق پاکباز می بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیخودان از جستجو در وصل فارغ نیستند
* قمری از حیرت همان کوکو زند در پای سرو
شعر کامل
صائب تبریزی
* شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
* تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* اینهمه رفتند و مای شوخ چشم
* هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
شعر کامل
سعدی