شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1185

1. ما علم عشق بر ورق جان نوشته ایم

2. خواندیم این کتاب و دگر هم نوشته ایم

3. با ما مگو سخن ز وجود و عدم که ما

4. عمریست کز وجود و عدم درگذشته ایم

5. ما رهروان کوی خرابات وحدتیم

6. رندانه گرد هر در میخانه گشته ایم

7. آدم بهشت هشت بهشت از برای دوست

8. ما از برای دوست دو عالم بهشته ایم

9. این حرف خوب صورت و آن نقش پرنگار

10. بر لوح کاینات به ذوقش نوشته ایم

11. تخم محبتی که بود میوه اش لقا

12. در جویبار دیدهٔ ما جو که کشته ایم

13. ما بنده ایم سید خود را به جان و دل

14. سلطان انس و جن و امیر و فرشته ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر بیاض گردن او نقطه ای از خال نیست
* از لطافت این ورق افشان نمی گیرد به خود
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
* وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند
شعر کامل
مولوی
* کجا سلم و تور و فریدون کجاست
* همه ناپدیدند با خاک راست
شعر کامل
فردوسی