غزل شمارهٔ 1299
1. خادم او را سزد اقلیم شاهی یافتن
2. سلطنت از خدمت نور الهی یافتن
3. بندهٔ او شو اگر خواهی که گردی پادشاه
4. کز قبول او توانی پادشاهی یافتن
5. شرط جانبازان ما در عاشقی دانی که چیست
6. طرح کردن هرچه را از مال و جاهی یافتن
7. خوش بود سلطان معنی یافتن در صورتی
8. پادشه در جامهٔ مرد سپاهی یافتن
9. در ضمیر روشن می ، نور ساقی دیده ام
10. خوش بود در عین منهیات ناهی یافتن
11. ساقی سرمست دیدم صبح جام می به دست
12. خوش بود یاری چنین در صبحگاهی یافتن
13. نعمت الله گر همی خواهی بیا از ما طلب
14. ور ز غیر ما بخواهی آن نخواهی یافتن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده