شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1356

1. تا نفرماید بگو بشنو ز من آن را مگو

2. جان به جانان ده ولیکن سر جانان را مگو

3. گر به کفر زلف او ایمان نداری همچو ما

4. دم مزن گر مؤمنی ای یار من آن را مگو

5. آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود

6. خوش درین دریا نشین و وصف یاران را مگو

7. ذوق ما داری بیا با جام می یک دم برآر

8. پیش می خواران مرو اسرار مستان را مگو

9. نعمت الله را بجو و حال خود با او بگو

10. هرچه فرماید بدان و راز سلطان را مگو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا که مرا شیر غمت صید کرد
* جز که همین شیر شکاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* به میوه کام جهان چون نمی کنی شیرین
* چو سرو و بید به هر حال سایه گستر باش
شعر کامل
صائب تبریزی