غزل شمارهٔ 1397
1. تا خیال روی خوبش دیده ام در آینه
2. روز و شب دارم ز عشقش در برابر آینه
3. روی او آئینهٔ گیتی نمای جان ماست
4. جان ما آئینه ای جانانه بنگر آینه
5. صورتی در آینه بنموده تمثالش عیان
6. شد ز عکس نور آن معنی مصور آینه
7. گر بود آئینه روشن روی بنماید تو را
8. ور نه رویش کی نماید در مکدر آینه
9. عشق او شمعست و جانم آینه وین رمز ما
10. عشقبازان را بود روشن منور آینه
11. من دلی دارم چو آئینه منیر و با صفا
12. آفتاب مهر رویش تافته بر آینه
13. برنداری آینه از پیش رویت یک زمان
14. همچو سید گر ببینی روی خود در آینه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده