شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 140

1. دیده تا نور جمالش دیده است

2. در نظر ما را چو نور دیده است

3. چشم مردم روشن است از نور او

4. خوش بود چشمی که او را دیده است

5. ساقی ما مست و جا م می به دست

6. گرد رندان یک به یک گردیده است

7. بلبل سرمست می‌ نالد به ذوق

8. تا گلی از گلستانش چیده است

9. عاشق و معشوق عشق است ای عزیز

10. هر که سر از غیر او پیچیده است

11. در نظر مائیم بحر بیکران

12. ما به ما این دیدهٔ ما دیده است

13. گفتهٔ مستانهٔ سید شنو

14. این چنین قولی کسی نشنیده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
* گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
شعر کامل
سعدی
* درون فروماندگان شاد کن
* ز روز فروماندگی یاد کن
شعر کامل
سعدی
* چون نیست هیچ کس که به فریاد من رسد
* خود رقص می کنم چو سپند از نوای خویش
شعر کامل
صائب تبریزی