شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 146

1. ختم رسل که سید اولاد آدم است

2. آخر بود به صورت و معنی مقدم است

3. جام جهان نما به کف آور بنوش می

4. جامی چنین که دید که هم جام و هم جم است

5. هر صورتی در آینه اسمی نموده اند

6. خوش صورتی که معنی آن اسم اعظم است

7. آب حیات از نفس ما بود روان

8. با ما مدام ساغر پر باده همدم است

9. هرگز نکرده ایم گدائی ز هیچ کس

10. الا ز حضرتی که خداوند عالم است

11. مائیم آن فقیر که سلطان گدای ماست

12. آری به فقر سلطنت ما مسلم است

13. شادم از آن سبب که غم عشق می خورم

14. هر چند سیدم ز غم بنده بی غم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز مستی های شوق آن بلبل شوریده احوالم
* که نشناسد اگر صد بار بیند آشیانش را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* به جرم این که دم از صدق می زنم چون صبح
* لبالب است ز خون شفق گریبانم
شعر کامل
صائب تبریزی
* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی