شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1508

1. یاریست یار یاران یاری چگونه یاری

2. یاری که می توان گفت داریم یار غاری

3. یاری اگر ز یاری باری رسید بر وی

4. ما را نبود هرگز از یار خویش باری

5. نقش خیال رویش بر دیده می نگاریم

6. در چشم ما نظر کن روشن ببین نگاری

7. جز عاشقی و رندی کار دگر نداریم

8. مستانه در خرابات مائیم و خواندگاری

9. در عین ما نظر کرد خلوتسرای خود دید

10. بر جای خویش بنشست بگرفته خوش کناری

11. می نوش ساغر می می بوس دست ساقی

12. باشد که بگذرانی رندانه روزگاری

13. جام جهان نمائی بستان ز نعمت الله

14. تا رو به تو نماید خورشید بی غباری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
* چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
شعر کامل
مولوی
* پاک طینت می رساند فیض بعد از سوختن
* عود خاکستر چو گردد می کند دندان سفید
شعر کامل
صائب تبریزی
* از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را
* نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند
شعر کامل
صائب تبریزی